از آغاز مذاکرات صلح تا پذیرش مجدد قرارداد 1975 الجزایر به وسیله عراق
اشاره
پایان جنگ ایران و عراق گذشته از دورنمای مبهم حل اختلافات دو طرف در پشت میز مذاکره، از دو نظر با اهمیت بود؛ نخست، پایان درگیری نظامی هشت ساله در منطقه استراتژیک خلیج فارس و احتمال آغاز دوران ثبات و آرامش در منطقه و دوم، تأثیر پیآمدها و نتایج ناشی از پایان جنگ درایجاد توازن در منطقه و تعیین رفتارهای احتمالی دو بازیگر منطقه، یعنی ایران و عراق. تمام تحولاتی که پس از پایان جنگ ایران و عراق تا اشغال کویت به دست عراق روی دادند، متأثر از این ملاحظات بودند.
در این فصل، برای توصیف و تحلیل روند تحولات، مباحث، در چهار محور کلی شامل «بازتاب پیآمدهای احتمالی پایان جنگ»، «آغاز مذاکرات بیحاصل تحت نظر دبیرکل سازمان ملل»، «تلاش عراق برای به دست گرفتن ابتکار عمل» [768] و «اشغال کویت به وسیله عراق و پذیرش مجدد قرارداد 1975 الجزایر»، ارائه شدهاند. نظر به این که هدف اصلی در این فصل، تجزیه و تحلیل رخدادهایی است که در فاصله زمانی از برقراری آتشبس تا موافقت مجدد عراق با قرارداد 1975 میلادی الجزایر اتفاق افتادهاند، لذا پیآمدهای اقدام عراق در
[ صفحه 225]
اشغال کویت و حمله نظامی امریکا به عراق و آزاد سازی کویت مورد بحث و بررسی قرار نگرفتهاند.
بازتاب پیآمدهای احتمالی پایان جنگ
اشاره
حوادث و رخدادهای ماههای پایانی جنگ ایران و عراق، گرچه بر شدت و دامنه جنگ افزود، اما اقدام ایران در پذیرش قطعنامه 598 و در مقابل، ناتوانی نظامی عراق برای دستیابی به پیروزی نظامی و یا ادامه جنگ، شمارش معکوسی برای پایان جنگ هشت ساله ایران و عراق بود. این مسئله به دلیل آن که سرانجام جنگ میان دو بازیگر منطقه خلیج فارس به پایان میرسید، حائز اهمیت بود و به این دلیل بازتاب نسبتا گستردهای در رسانههای خبری داشت و توجه کارشناسان و تحلیل گران امور منطقه و ایران را جلب کرد.
با توجه به این موضوع که تحولات ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران منجر به تغییر موازنه حاکم بر منطقه شد، همواره در سالهای قبل (بعد از پیروزی انقلاب اسلامی) این هدف به وسیله قدرتهای بزرگ و برخی کشورهای منطقه دنبال میشد که علاوه بر مهار و ادارهی تحولات متأثر از این رخداد بزرگ در داخل ایران و منطقه، نظم (سیاسی - نظامی) پیشین نیز به منطقه بازگردانده شود. در راستای همین هدف بود که جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی به عنوان ابزاری برای مهار اثرات انقلاب اسلامی به وسیله مخالفان آن مورد استفاده قرار گرفت. بنابراین بررسی پیآمدهای پایان چنین جنگی - که ابزار مهار انقلاب اسلامی قلمداد میشد - بسیار پر اهمیت است و آن را میتوان در این سه بخش دستهبندی و مورد بررسی قرار داد: الف- ارزیابی دستآوردهای جنگ، ب- فرآیند تحولات و توازن منطقهای، ج- تجزیه و تحلیل روند تحولات ایران.
با توجه به ابعاد گسترده بازتاب پایان جنگ، مسائل دیگری وجود دارد که
[ صفحه 226]
حائز اهمیت بوده و بررسی آنها لازم است، اما در این فصل تنها رخدادها و مسائلی مورد توجه و تأکید قرار میگیرند که به اشغال کویت و پذیرش مجدد قرارداد 1975 الجزایر به وسیله عراق منجر شد؛ به همین دلیل است که بررسی بازتاب پیآمدهای جنگ تنها در سه محور یاد شده محدود گردیده است.
ارزیابی دستآوردهای جنگ
ارزیابی دستآوردهای پایان جنگ برای دو کشور ایران و عراق اساسا، نوعی ارزیابی از پیروزی یا شکست دو طرف یا یکی از آنها در جنگ میباشد. علاوه بر آن، این موضوع دامنه تحولات پایانی جنگ را نیز در بر گرفته است. چنین نگرش و برخوردی، نوعی مفهوم سازی برای تعیین درسهای جنگ ایران و عراق و تفهیم آن به عنوان «یک جنگ بیمعنا و بیحاصل» میباشد. در این باره، در مرداد 1367 رادیو امریکا در گفتاری سیاسی با عنوان «نظرات رسمی دولت امریکا» تأکید کرد:
«پایان گرفتن این جنگ فقط به سبب تحلیل رفتن بنیه دو طرف و یا آگاهی ایران و عراق از عدم امکان دستیابی به پیروزی نظامی نیست، بلکه پایان گرفتن این جنگ همچنین بدان سبب است که قطعنامه 598 سازمان ملل یک راهحل سیاسی و عادلانه برای برقراری صلح را ممکن ساخته است» [769] .
در این گفتار سیاسی علاوه بر راهحل سیاسی برای پایان جنگ، بر نقش امریکا نیز تأکید شد.
روزنامه امریکایی نیویورک تایمز نیز در ارزیابی موقعیت دو طرف جنگ و بررسی ادعا و تبلیغات عراق مبنی بر دستیابی به پیروزی نوشت:
«این تفاهم کلی وجود دارد که هر گونه ادعایی که عراق به هنگام پایان پذیرفتن جنگ درباره پیروزی میکند، ادعایی بیاساس است. پس از هشت سال شکست و پیروزی، پیشروی و عقب نشینی، اشغال و تخلیه مواضع، اکنون
[ صفحه 227]
نیروهای عراقی در جایی قرار گرفتهاند که در آستانه جنگ در سپتامبر سال 1980 میلادی (شهریور 1359 خورشیدی) قرار داشتهاند، یعنی «مرزهای بین المللی».» [770] .
هفتهنامه «داناس» چاپ «زاگرب» طی تحلیلی درباره پایان جنگ نوشت:
«در این جا غالب یا مغلوب وجود ندارد و هر دو کشور در همان جایی هستند که هشت سال قبل بودند، هیچ یک از آن دو به هدفهایی که در سال 1980 میلادی تعیین شده بود، نرسیدند. بغداد انقلاب اسلامی را از پای درنیاورد، هر چند که ضربه محکمی به آن وارد کرد و جلوی صدور آن را گرفت و از طرف دیگر، تهران نیز نتوانست رژیم بیخدای عراق را سرنگون کند» [771] .
روزنامه لبنانی السفیر نیز در خصوص پیروزی عراق و علت تصمیم گیری ایران این چنین تفسیر کرد:
«پیروزی عراق به مثابه شکست عراق در جنگ نمیباشد. چرا که ایران به خاطر عوامل و رویدادهای بین المللی و منطقهای که انقلاب اسلامی از نظر سیاسی و نظامی با آن روبهرو شد، این تصمیم را اتخاذ کرد» [772] .
روزنامه «کوریره دلاسرا» چاپ ایتالیا نیز ماهیت جنگ را از نظر «مبارزه امام خمینی با غرب» مورد بررسی قرار داد و بدون ذکر دلایل خود نوشت:
««السلام گرایی» موجب شکست جنگ شده است» [773] .
آنتونی کردزمن یکی از کارشناسان جنگ در امور ایران و عراق در کنفرانس ویژهای که «انستیتو تحقیقاتی بین المللی بروگینز» در شهر واشنگتن برگزار شد، گفت:
«جنگ از چند نظر برای هر دو کشور یک شکست محسوب میشود، زیرا هیچ یک به هدفهای سیاسی خود نرسیده و به عنوان قدرت مسلط بر منطقه ظهور نکرد. هیچ یک قادر به خروج از نفوذ قدرتهای بزرگ نیست و هنوز آینده امنیتی ایران و عراق نامعلوم مانده است و هیچ یک قادر به تضمین امنیت خود با
[ صفحه 228]
طرف دیگر نیست» [774] .
روزنامه نیویورک تایمز در مقالهای تحلیلی، به ارزیابی عراق از «شرایط انقلابی» در ایران و امکان بهره برداری از آن برای تصرف خوزستان و اداره راه آبی بسیار مهم اروندرود و در پیآمد آن، سرنگون شدن حکومت انقلابی ایران و جایگزین شدن صدام به عنوان قدرت منطقهای، نوشت:
«تجاوز صدام یکی از بزرگترین شکستهای تاریخ معاصر بود. زیرا این تجاوز، ایرانیها را پشتسر رژیم اسلامی آیت الله خمینی متحد کرد و منجر به یک جنگ هشت ساله گردید» [775] .
در این تحلیلها، دستآوردهای جنگ و ارزیابی پیروزی یا شکست، از دیدگاههای گوناگونی مورد بررسی و توجه قرار گرفته است. نظر به این که عراق به عنوان آغازگر جنگ و با هدفهای مشخص، از جلمه: سرنگونی نظام انقلابی حاکم بر ایران، تصرف و تجزیه خوزستان و لغو قرارداد 1975 میلادی الجزایر به ایران تجاوز کرد، لذا آخرین موقعیت نیروهای عراقی پس از گذشت هشت سال از آغاز جنگ، میتواند یکی از برجستهترین شاخصها برای ارزیابی پیروزی یا شکست حکومت عراق در جنگ باشد. بر پایه این ملاحظه، نه تنها عراق نتوانست اهداف خود را تأمین کند، بلکه در طول هشت سال جنگ تنها با پشتیبانی همه جانبه بین المللی و منطقهای توانست به حیات سیاسی، نظامی و اقتصادی خود ادامه دهد و همین مسئله ابعاد وابستگی عراق را به قدرتهای بزرگ تعمیق بخشید. در همان حال، اگر چه با وجود تمهیدات قدرتهای استکباری و تمام حامیان عراق، جمهوری اسلامی ایران نتوانست به پیروزی نظامی قطعی دست یابد، ولی تنها با حمایت و پشتیبانی مردمی، دفاع هشت ساله را اداره و نظام سیاسی خود را با شاخصهای انقلابی - دینی تثبیت کرد.
[ صفحه 229]
فرآیند تحولات و توازن منطقهای
نخستین و مهمترین پرسش که با پایان جنگ برای ناظران و تحلیل گران و نیز تصمیم گیرندگان منطقهای و بین المللی مطرح شد، این بود که «ایران و عراقی که از این جنگ سر بر میآورند، چگونه ایران و عراقی خواهند بود؟»
با وجود تلاش دو کشور برای پر کردن خلاء قدرت در منطقه، در طول هشت سال جنگ، این خلاء نسبت به گذشته گستردهتر شده بود. [776] با پایان گرفتن جنگ، ابهامهای زیادی نسبت به تواناییها و مناسبات دو کشور همچنان خودنمایی میکرد و فرض و گمانهای زیادی در این باره وجود داشت. برخی از تحلیلها بیانگر این معنا بود که ایران به سوی اعتدال گرایش یافته و عراق نیز ملایمتر و عاقلتر شده است. در این حال، تأکید میشد، تنها گذر زمان محک آزمایش برای فرضها و گمانها خواهد بود. ولی واقعیتها حاکی از این بود که دو کشور منافع فوقالعادهای برای ایفای نقش گستردهتر در منطقه دارند [777] .
با توجه به برتری عراق در توان نظامی - به دلیل حمایتهای همه جانبه بین المللی - رفتار این کشور به دلیل احساس غرور پیروزی و در عین حال احساس عدم امنیت، قابل پیشبینی نبود [778] آمار و ارقام مربوط به افزایش توان نظامی عراق نیز قابل ملاحظه بود. کردزمن بر این باور بود که عراق، تنها برای نگهداری ماشین جنگیاش سالانه به بیست میلیارد دلار نیاز دارد. [779] اسرائیلیها نیز بر این باور بودند که عراق دارای 55 لشکر، 5000 دستگاه تانک و یک نیروی هوایی مدرن و موشکهای دوربرد مجهز به کلاهکهای شیمیایی است. [780] «شیمون پرز» نیز با توجه به برتری نظامی عراق، این سؤال را مطرح کرد که آیا عراق پس از جنگ تمام نیروی خود را برای بازسازی به کار خواهد گرفت و یا این که برای رهبری در جهان عرب تلاش خواهد کرد؟ [781] .
[ صفحه 230]
یکی از کارشناسان مسائل جنگ در بررسی خود از آینده خلیج فارس معتقد بود که ایران به عراق فرصت خواهد داد تا نقشی را که پیشتر داشته است، در منطقه ایفا کند. با این حال، دشمنی میان ایران و عراق باقی خواهد ماند و در یک مسابقه تسلیحاتی شدید درگیر خواهند شد. [782] سایر تحلیل گران نیز مناسبات ایران و عراق را همچنان خصومت آمیز ارزیابی میکردند. [783] بدهی بالغ بر 90 میلیارد دلاری [784] عراق در مقایسه با بدهی ایران، نقطه ضعف عراق محسوب میشد و در مقابل، نقطه قوتی برای ایران بود. لذا بر اساس همین ملاحظه، برخی از تحلیل گران در پاسخ به این پرسش که زمان به نفع کیست؟ معتقد بودند، در کوتاه مدت، زمان به نفع عراق و در دراز مدت به نفع ایران است و با بازسازی اقتصادی، ارتش و روابط با سایر دولتها، توازن قدرت به نفع ایران تجدید شده و برتری عراق همچون برف زمستانی محو خواهد شد. [785] در این حال، با توجه به موقعیت ایران و عراق و تأکید بر ادامه دشمنی میان آنها به عنوان یک واقعیت، توازن منطقهای نیز در یک نگاه کوتاه مدت و دراز مدت، حول محور این دو کشور ارزیابی میشد. به همین دلیل، برخی تحلیل گران با توجه به ضعیف بودن کشورهای منطقه، بر این باور بودند که امنیت منطقه خلیج فارس در صورتی تضمین میشود که بین ایران و عراق توازن برقرار شود. [786] و بر پایه همین ملاحظه، ضرورت توجه به ایران و متقابلا بهبود روابط با سایر کشورها را گوشزد میکردند.
پایان جنگ ضمن این که نیروهای ایران و عراق را از درگیری آزاد کرد، محور ثقل توجه کشورهای منطقه را از جنگ ایران و عراق به سایر مسائل منطقهای از جمله مسئله اعراب و اسرائیل سوق داد. در این باره رادیو لندن یکی از پیآمدهای احتمالی پایان جنگ ایران و عراق را تمرکز بر اختلافهای اعراب و اسرائیل ذکر کرد. [787] بیگمان این تغییر و تحول خوشایند اسرائیلیها نبود؛ برابر اظهارات «دانشومردن»، اسرائیلیها از آغاز جنگ همواره تحولات
[ صفحه 231]
آن را زیر نظر داشته و بر این عقیده بودند که نتیجه جنگ بر امنیت و درگیری اعراب - اسرائیل اثر مهمی خواهد داشت. [788] به همین دلیل، پس از آن که ایران قطعنامه 598 را پذیرفت و علائم پایان جنگ ایران و عراق آشکار شد، «اسحاق شامیر»، نخست وزیر وقت اسرائیل گفت:
«این ممکن است به معنای آغاز یک دوره جدید در سراسر منطقه باشد» [789] .
حتی، برخی از تحلیل گران نظامی در «تلآویو»، در آن هنگام بر این مسئله تأکید داشتند که «امنیت اسرائیل دچار دگرگونیهای اساسی شده و ممکن است از این هم وخیمتر شود، زیرا ناآرامیهای چند ماه اخیر در اراضی اشغالی، به موازات احتمال برقراری صلح میان ایران و عراق، میتواند منجر به تمرکز توجهات به قیام فلسطینیها شود.» [790] با این که اسرائیلیها بعید میدانستند عراق پس از جنگ ایران و عراق تمایلی برای حمله به اسرائیل داشته باشد [791] ، ولی از اعتماد به نفس ارتش عراق و تشویق این کشور به انجام عملیات خارج از مرزهای عراق نگران بودند. [792] در این حال، مرکز تحقیقاتی اسرائیل در تل آویو [793] و دانشگاه «جافا» [794] در بررسی منطقهای، احتمال شکل گیری جبهه جدیدی در شرق علیه اسرائیل را پیش بینی کردند.
بدین ترتیب، آینده ایران و عراق و تأثیر آن در توازن منطقه خلیج فارس، موضع گیری و رفتار دو کشور در خصوص تحولات منطقه خاورمیانه، اختلافهای اعراب و اسرائیل و احتمال تغییر توازن منطقه به زیان اسرائیل از جمله مسائلی بودند که پس از پایان جنگ ایران و عراق مورد توجه اسرائیلیها و حامیان جهانی آنها (امریکا و انگلیس) قرار داشت و موجب نگرانی آنها شده بود.
تجزیه و تحلیل روند تحولات ایران
در آن هنگام اظهار نظر و پیشبینی درباره روند تحولات داخلی ایران اساسا بر
[ صفحه 232]
پایه تأثیراتی که پذیرش قطعنامه 598 و نحوه پایان جنگ بر جامعه ایران و انقلاب اسلامی داشت، صورت میگرفت. «بروس لنیکن»، کاردار پیشین امریکا در تهران ضمن تأکید بر ضرورت توجه به اقدام ایران در پذیرش قطعنامه، بر این باور بود که تاکنون، ادامه جنگ با هدف اعلام شده ایران مبنی بر سرنگونی حکومت مرتد در بغداد بوده است و پیروزی در این راه میتوانست نشانه نیروی انقلابی و جاذبه آن برای جامعه بزرگتر اسلامی باشد. [795] به همین دلیل، پایان جنگ، در غرب این امید را به وجود آورد که ایران فرصتی پیدا خواهد کرد تا به الگوی سنتی خود بازگردد و انقلاب فقط در بر گیرنده سقوط شاه باشد. [796] لذا، اقدام ایران به دلیل نتایج احتمالی آن به منزله ایجاد امید برای تغییر شیوه تفکر در تهران ارزیابی میشد [797] .
برخی از تحلیل گران نیز تصمیم ایران را برای پایان دادن به جنگ، در چارچوب ضرورت حفظ انقلاب اسلامی مورد توجه قرار میدادند. به عقیده رابین رایت، یکی از کارشناسان منطقه خاورمیانه اقدام ایران نخستین گام از اجرای استراتژی گستردهتری برای آغاز مرحلهای جدید در انقلاب است. هدف از این استراتژی آن است که بقای انقلاب اسلامی اهمیت بیشتری یافته است. [798] تحلیلی که صدام بلافاصله پس از موافقت ایران با قطعنامه 598 انجام داد بر اهمیت تحلیل بالا میافزاید. وی در تحلیل خود در توجیه دست یافتن به اهداف خود در مقابله با انقلاب اسلامی، اجرای اهداف عراق مبنی بر مقابله با انقلاب اسلامی گفته بود:
«مهمترین نتیجه پیروزیهای عراق شکست کامل بنیان ایدئولوژیکی دولت ایران بوده است» [799] .
در مورد روند تحولات داخلی ایران همچنان نظرات متفاوتی ارائه میشد، برخی از تحلیل گران بر این باور بودند که چون ایران با پذیرش قطعنامه در حقیقت آمادگی خود را برای بازگشت به جامعه جهانی اعلام داشته است [800] .
[ صفحه 233]
در نتیجه، مجبور میشود توجه خود را به داخل کشور معطوف کند و بدین ترتیب خط تروریسم و شورشهای اسلامی کاهش خواهد یافت [801] البته، این مسئله به معنای پایان انقلاب نیست [802] ، زیرا اراده امام خمینی کماکان فائق است. هر چند دوره او در حال گذر است و کشمکش، میان افراد امیدوار برای به دست گرفتن قدرت پس از رفتن او، تشدید یافته است [803] «گراهام فولر»، از کارشناسان سازمان سیا طی مقالهای که در روزنامه واشنگتن پست به چاپ رسید، نوشت:
«در ایران ترک انقلاب مطرح نیست بلکه صحبت از چگونگی دنبال کردن آن است.... با وجود بحث و حدسهای زیادی که در مورد جنگ صورت میگیرد، جنگ، آزمایش نهایی برای اعتبار انقلاب محسوب نمیشود، بلکه اکنون نیز چون دوران مناظرات «استالین» و «تروتسکی» در سالهای دهه 1920 میلادی در شوروی، صحبت از تحکیم مبانی انقلاب در داخل و مسئله صدور انقلاب به دیگر کشورها است. در ایران مسئله پایان جنگ به منزله اعتدال در رویه ایران تلقی نمیشود، بلکه مسئله منافع دراز مدت حکومت انقلابی است.... البته شکستهای اخیر ایران اتخاذ این تصمیم را تسریع کرد» [804] .
همچنین بخشی از تحلیل کارشناسان رسانههای خارجی بر ظهور گرایش به غرب در ایران به دلیل ابراز تمایل این کشور به برقراری روابط گسترده با جهان [805] ، ضرورت تلاش غرب برای نزدیک شدن به ایران به دلیل موقعیت ژئوپلتیک حاضر، میزان جمعیت، بازار مناسب و هم جواری آن با شوروی و نیز ناتوانی اعراب در رسیدن به ائتلافی که بتواند بلوک قدرتمند و بااهمیتی به وجود آورد [806] ، تأکید داشت. سفیر اسبق امریکا در تهران (ریچارد هلمز) بر این باور بود که «ایران در دراز مدت مایل به کار کردن با امریکا بوده و با تغییر دستگاه رهبری ایران، مصلحت اندیشی بیشتری به کار خواهد بست و امریکا نیز بازیگر اصلی در ایران خواهد بود» [807] .
[ صفحه 234]
نویسنده کتاب «عقاب و شیر» نیز طی سخنرانی خود در کنفرانس «انقلاب اسلامی ایران ده سال بعد»، درباره ایران گفت:
«دو موضع کلیدی در مورد ایران وجود دارد؛ نخست موضعی که مرکز اصلی آن عربستان سعودی بود و در سالهای 83 - 1982 به شدت به صورت برجسته بروز کرد، که واگذاری ایران و عراق[به حال خود]در دو سال اول جنگ و سیاست حفظ فشار بر ایران و در منگنه قرار دادن این کشور از خطوط برجسته این سیاست بود. موضع دوم،[مربوط به]عمل گرایان طرفدار جغرافیای استراتژیک بود که به ایران به عنوان یک ابرقدرت منطقهای مینگرد؛ کشوری با منابع سرشار، موقعیتی بسیار مهم و جمعیتی عظیم. آنها استدلال میکنند که ایران باید ایفای نقش کند و این نقش عاملی خواهد بود در حل آن چه که در افغانستان میگذرد. عمل گرایان میگویند، امریکا و ایران در دراز مدت به هم نیاز دارند. این دو کشور دارای مشترکات زیادی هستند که میتوانند با یکدیگر کار کنند. خط مشی این عمل گرایان آن بوده است که برای هموار کردن راه، اندکی به ایران فشار آورند و نگذارند که از طریق طرفهای ثالث عالی رتبه ژاپنی و آلمانی مسائل حل نشود» [808] .
فرض اصلی در تحلیلهای ارائه شده - گذشته از درستی و نادرستی آنها - بر پایه دو ملاحظه کلی صورت میگرفت. نخست: تأثیر پایان جنگ پس از موافقت ایران با قطعنامه 598 در سیاستهای داخلی و خارجی این کشور و ایجاد تغییرهایی در این سیاستها و دوم: ضرورت برقراری ارتباط امریکا و غرب با ایران - با در نظر گرفتن ملاحظه اول - به منظور موازنه جدید در منطقه و نیز مهار بحرانهای احتمالی منطقهای که اساسا میتوانند از برتری غیرقابل تردید عراق ناشی شوند.
[ صفحه 235]
آغاز مذاکرات بیحاصل زیر نظر دبیرکل سازمان ملل
اشاره
انتشار متن مذاکرات در غیر از رسانههای خبری که جنبههای تبلیغاتی و تحلیلی در آنها غلبه دارند، برای نخستین بار در کتاب «تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران» نوشته آقای علی اکبر ولایتی، وزیر خارجه وقت ایران - منتشر شد. نظر به اهمیت و ضرورت طرح این بحث و به دلیل دسترسی نداشتن به سایر منابع، گزارش این مذاکرات عمدتا با اتکاء به کتاب یاد شده تنظیم و تدوین شده است. لذا برای آگاهی بیشتر، خوانندگان محترم برای اطلاع بیشتر میتوانند به این کتاب مراجعه کنند.
نخستین مذاکرات در ژنو
با وجود دشواریهای فراوان، سرانجام در 29 مرداد 1367 آتشبس میان دو کشور ایران و عراق برقرار شد، اما با توجه به وضعیت حاکم بر صحنه سیاسی و جبهههای نظامی، به نظر میرسید، اوضاع به نحو آشکاری شکننده است و هر گونه حادثه یا واکنش نامناسب میتواند منجر به از سرگیری درگیریها شود. بنابراین، برای «تحکیم آتشبس»، اجرای بند 1 قطعنامه 598 مبنی بر عقب نشینی به مرزهای بینالمللی الزامی بود ولی این امر بدون انجام مذاکره میان دو کشور ایران و عراق، تحقق نمییافت. بدین منظور، دبیرکل سازمان ملل بلافاصله پس از پایان مذاکرات آتشبس و با استناد به موافقت دو کشور برای انجام مذاکرات مستقیم، طی نامهای از وزیران خارجه ایران و عراق خواست، در مذاکرات شرکت کنند. [809] با وجود مخالفت عراق برای شرکت در جلسات که موجب تأخیر در برگزاری آن شد، سرانجام، با اعلام آمادگی این کشور و سفر وزیران خارجه ایران و عراق به ژنو، سوم شهریور 1367 نخستین دور مذاکرات آغاز شد. [810] در این مذاکرات، «عقب نشینی به مرزهای بین المللی» مورد اهتمام ایران بود، در حالی که عراقیها لایروبی اروند و آزادی کشتیرانی را با آتشبس مرتبط دانسته و حتی تلویحا، تهدید میکردند، در صورت عدم پذیرش لایروبی و آزادی کشتیرانی، آتشبس در خطر است [811] .
ضرورت مقابله با تلاشهای جدید عراق که به منزله آغاز «جنگ صلح»
[ صفحه 236]
بود، باعث شد وزیر خارجه وقت ایران طرحی را برای مقابله با پیشنهادهای خارج از دستور جلسه تهیه کند. وی در ملاقات با دبیرکل ضمن ارائه طرح خود تأکید کرد:
«ما مخالف هر صحبتی یا طرحی هستیم که عهدنامه 1975 الجزایر را مخدوش نماید، ولو این که مذاکرات به بنبست برسد، این، از تعلیمات مستقیم رهبر انقلاب امام خمینی به این جانب است.»
آقای ولایتی سپس افزود:
«لایروبی قاعده خاصی دارد که در قرارداد 1975 الجزایر مندرج است» [812] .
در واقع، با انجام نخستین دوره مذاکرات کاملا آشکار شد که عراقیها به هیچ وجه مایل به پیشرفت مذاکرات نیستند و با مطرح کردن مسئله لایروبی به جای عقب نشینی عملا تلاش میکردند که قرارداد 1975 الجزایر را نادیده بگیرند. در این حال بود که دبیرکل سازمان ملل ژنو را ترک کرده و آقای «الیاسون» را به عنوان نماینده خود در مذاکرات معرفی نمود [813] و در پی آن دومین دور مذاکرات به ریاست نماینده دبیر کل آغاز شد. تداوم سرسختی عراق در مذاکرات سبب شد تا آقای «پیکو» یکی از دستیاران دبیرکل در ملاقاتی بگوید:
«نظر عراقیها این است که نقش سازمان ملل حفظ شود» [814] .
سفیر وقت ایران در ژنو نیز برای توضیح وضعیت موجود با دبیرکل ملاقات کرد. در این دیدار، دبیرکل با اعلام حمایت از نظرات و برنامههای ایران، گفت:
«عراقیها در کار خود سرسخت و یک دنده هستند.... آتشبس در حال حاضر شکننده است» [815] .
بدین ترتیب و پس از پایان دومین دور مذاکرات بدون دستیابی به نتیجهای مفید، الیاسون اعلام کرد، از طرف دبیرکل به او دستور داده شده است که به مذاکرات پایان دهد. ایران نیز با آگاهی از ماهیت رفتارهای عراق
[ صفحه 237]
مبنی بر انجام مذاکرات دو جانبه و حذف نظارت بین المللی، تلاش کرد مذاکرات در نیویورک و تحت نظر دبیرکل ادامه یابد. بر همین اساس، آقای الیاسون، نماینده دبیر کل پس از قرائت بیانیه دبیرکل و تأکید بر «اجرای بند 1 قطعنامه» بدون هیچگونه تأخیر [816] ، از وزیران خارجه دو کشور دعوت کرد، در سپتامبر 1988 میلادی (شهریور - مهر 1367) در نیویورک به مذاکرات ادامه دهند. [817] ولی وزیر خارجه عراق ضمن مخالفت با تعلیق مذاکرات، عدم موافقت کشورش را برای ادامه مذاکرات در نیویورک، به این دلیل که نیویورک شهر بیطرفی نیست، اعلام کرد. سرانجام پس از مشورت دبیرکل با 15 عضو شورای امنیت و حمایت آنان از ادامه مذاکرات در نیویورک، آقای الیاسون طی بیانیهای پیشنهاد دبیرکل را برای ادامه مذاکرات در 22 سپتامبر 1988 (31 شهریور 1367) تکرار کرد. [818] طارق عزیز در این باره اعلام کرد:
«ما نظر دبیرکل را برای تشکیل یک جلسه در نیویورک میپذیریم، اما تاریخ آن مناسب نیست» [819] .
عراقیها مایل بودند پس از مذاکرهای یک جلسهای در نیویورک، جلسات بعدی در ژنو تشکیل شود. به همین دلیل، طارق عزیز گفت:
«تا تاریخ مذاکرات مجدد در ژنو تعیین نشود، مذاکرات فعلی را ما تمام شده نمیدانیم» [820] .
ادامه مذاکرات در نیویورک
پس از حضور وزیران خارجه دو کشور در نیویورک، نخستین جلسه مذاکرات سه جانبه با حضور دبیرکل در 9 مهر 1367 (اول اکتبر 1988) آغاز شد. عراقیها در این جلسه علاوه بر خواستههای پیشین، خواهان تغییر محل مذاکرات بودند. نظر به این که در بند 1 قطعنامه تصریح شده بود، پس از برقراری آتشبس در زمین، هوا و دریا، عقب نشینی بدون تأخیر انجام پذیرد،
[ صفحه 238]
این اقدام عراق به منزله کارشکنی در انجام مذاکرات و ممانعت از بحث محتوایی بود. به همین دلیل، عراقیها ضمن کارشکنی و اخلال در روند مذاکرات، تلاش میکردند که از چنین اتهامی رهایی یابند. بر پایه همین ملاحظات وزیر خارجه عراق در این جلسه گفت:
«نیویورک شهر بیطرفی نیست، عراق در مورد مسائل محتوایی در ایالات متحده نمیتواند صحبت کند» [821] .
بدین ترتیب، نخستین دور مذاکرات در نیویورک به دلیل دست نیافتن به توافقی در مورد محل مذاکرات و شروع بحث محتوایی، به پایان رسید. در حد فاصل زمان باقی مانده تا آغاز دومین دور مذاکرات، الیاسون با توجه به پذیرش مواضع مثبت ایران و کارشکنی عراق به سفیر وقت ایران در نیویورک گفت:
«ما در بعضی اوقات میتوانیم رأسا عمل کنیم ولی در بعضی اوقات دیگر، نیاز به همکاری دو طرف داریم و نمیخواهیم بر عراق فشار زیادی بیاید که آتشبس شکننده شود» [822] .
این اظهارات نشان میداد که سازمان ملل با وجود آگاهی از کارشکنی عراق، به دلیل نگرانی از رفتار احتمالی عراق و شرایط شکنندهای که وجود داشت، مایل به اعمال فشار بر این کشور نبود.
دومین دور مذاکرات با حضور دبیرکل در 14 مهر 1367 (6 اکتبر 1988) آغاز شد. در این جلسه، دبیرکل گفت:
«ما قادر نبودهایم، چیزی را که مایلیم به دست آوریم که آن مسئله نیت رسمی دو طرف به اجرای کامل «بند 1» در همین زمان و مکان است.... جریان مذاکرات باید ادامه یابد، راه دیگری نیست» [823] .
در این جلسه، وزیر خارجه ایران بار دیگر تأکید کرد، به دلیل کارشکنیهای عراق نتیجهای حاصل نشده است. [824] بدین ترتیب، دبیرکل پس از پایان دومین
[ صفحه 239]
دور مذاکرات که همچنان بینتیجه مانده بود، در گزارشی به شورای امنیت، با ایجاد اطمینان مبنی بر «عدم خطر جدی برای شکستن آتشبس» و تأکید بر «ضرورت عقب نشینی به عنوان تنها راه برای مستحکم ساختن آتشبس» [825] ، زمان دور جدید مذاکرات را در ژنو اعلام کرد.
در همین حال، جمهوری اسلامی ایران در ادامه تلاشهای دیپلماتیک خود، ضمن اعزام هیئتهای به کشورهای عضو سازمان ملل و بعضی کشورهای مؤثر و ذی نفوذ، در 25 مهر 1367 برای توجیه نمایندگان دیگر کشورهای مقیم تهران، تمام سفیران را به موازات امور خارجه دعوت کرد [826] .
ادامه مذاکرات در ژنو
در مجموع هفت دوره مذاکرات با حضور دبیرکل در ژنو انجام شد که در مقایسه با مذاکراتی که پیش از این در ژنو و سپس نیویورک صورت گرفته بود، این دور از مذاکرات از نتایج چشمگیری برخوردار بود. نخستین دور مذاکرات مستقیم که زیر نظر دبیرکل در روز سهشنبه، دهم آبان 1367 برگزار شد، دکوئیار اظهار امیدواری کرد، بر خلاف مذاکرات نیویورک، دو طرف در ژنو وارد بحثهای ماهوی شوند. [827] وزیر خارجه ایران در این جلسه مجددا تأکید بر ضرورت اجرای بند 1 قطعنامه مبنی بر عقب نشینی به مرزهای بینالمللی [828] ، تصریح کرد، نقشهها و مدارک، همان اسناد و نقشههای عهدنامه 1975 میلادی هستند که در سازمان ملل ثبت شده است وزیر خارجه عراق نیز مواضع پیشین را بار دیگر تکرار کرد.
دومین دور مذاکرات روز بعد (11 آبان 1367) آغاز شد. دبیرکل با توجه به موافقت ایران و عراق با طرح چهار مادهای دبیرکل که مورد حمایت شورای امنیت قرار داشت، تصریح کرد، دو کشور توافق کردهاند، نیروهای خود را به مرزهای شناخته شده بین المللی عقب بکشند و این اقدام، طی دو هفته
[ صفحه 240]
انجام خواهد گرفت و دو طرف متعهد شدهاند از اقداماتی که منجر به تغییر آرایش نظامی آنان شود، خودداری کنند. در حالی که طارق عزیز مجددا مواضع پیشین کشورش را تکرار میکرد، وزیر خارجه ایران در این جلسه نیز، موافقت خود را با متن ارائه شده در سخنان مقدماتی دبیرکل اعلام کرد. [829] وی پیشنهاد کرد، اسناد مربوط به تأیید و تکمیل عقب نشینی که همان عهدنامه 1975 الجزایر هستند، در اختیار گروههای ناظر بر آتشبس قرار گیرند. [830] طارق عزیز نیز در این مذاکرات گفت:
«آزادی کشتیرانی و لایروبی شط العرب[اروندرود]آتشبس را کامل میکند و اگر اینها درست شود، قطعنامه نیز اجرا خواهد شد» [831] .
وی سپس تهدید کرد:
«اگر وزیر خارجه ایران به عقب نشینی تقدم میدهد، باید بداند که ما آتشبس را مستحکم نکردهایم. بنابراین، حالت آتشبس نمیتواند خیلی زیاد دوام بیاورد و باید آن را تحکیم کرد» [832] .
با وجود این مجادلات، به تدریج دبیرکل سازمان ملل سایر بندهای توافق چهار مادهای را قرائت کرد.
عدم تمایل عراق به پیشرفت مذاکرات و تکرار مواضع پیشین در مقابل پاسخهای وزیر خارجه ایران، محتوای مذاکرات را به مباحث تکراری تبدیل کرده بود و با وجود تلاشهای دبیرکل در مذاکرات سه جانبه و دو جانبه با دو طرف، هیچ گونه گشایش قابل ملاحظهای در گفتوگوها حصل نمیشد. در همان حال، نگرانی نسبت به احتمال درگیری مجدد سبب شده بود، مذاکرات تحت نظر دبیرکل ادامه یابد. بدین ترتیب، سومین دور مذاکرات سه جانبه روز 14 آبان 1367 آغاز شد. دبیرکل در آغاز این مذاکرات، بر پایه تجارب به دست آمده از مذاکرات پیشین، گفت:
«در صورتی که موضوعات را به طور انفرادی بحث کنیم، هیچ یک از طرفین
[ صفحه 241]
موضع خود را تغییر نمیدهند.»
دبیرکل که معتقد بود برای رسیدن به تفاهم مشترک، باید مسائل را در یک مجموعه (Package) بررسی کرد [833] و افزود:
«فرض من بر این است که برای دستیابی به صلح به ژنو آمدهایم، پیشرفت ما بستگی به تصمیم سیاسی و اراده طرفین دارد. تفاهم سیاسی کلید رسیدن به صلح است و هیچ یک از پیشنهادها جایگزین اراده سیاسی نخواهد شد» [834] .
دبیرکل در ادامه اظهارات خود، دو طرف را ترغیب کرد تا گفت و گوها را زیر نظر الیاسون ادامه دهند. [835] بدین ترتیب، دور سوم مذاکرات بدون دستیابی به نتیجه مشخصی پایان یافت و دبیرکل با برداشتی که نسبتا به ماهیت مذاکرات داشت، مسئولیت مذاکرات را بر عهده نماینده خود، الیاسون گذاشت و ژنو را به مقصد نیویورک ترک کرد.
چهارمین دور مذاکرات با ریاست الیاسون در 16 آبان 1367 برگزار شد. الیاسون در این نشست، با توجه به این که دبیرکل پیش از رفتن به نیویورک، بر ایجاد کمیته مشترک نظامی و برداشتن گامهای اولیه برای آزادی اسرای معلول و بیمار تأکید کرده بود [836] ، اظهار امیدواری کرد مذاکرات از روند سازندهای برخوردار شود. در این دور از مذاکرات نیز هر یک از وزیران خارجه ایران و عراق بار دیگر مواضع و دیدگاههای خود را تکرار کردند. الیاسون پس از گوش دادن به سخنان دو طرف تأکید کرد:
«ما مشتاق به ادامه مذاکرات سازنده هستیم» [837] .
وی ابراز تمایل کرد که در جلسات کارشناسان که روز بعد برگزار خواهد شد، موضوعات مورد علاقه دو طرف برای نیل به اهداف قطعنامه مورد بررسی قرار گیرد.
پنجمین دور مذاکرات نیز در 17 آبان 1367 برگزار شد. در این جلسه، الیاسون با بیان نظریات دو طرف در پنج بند که در مذاکرات قبلی تاکنون
[ صفحه 242]
مطرح شده بود [838] گفت:
«به نظر من، این تفاوتها غیر قابل حل نیستند، ما نیاز به فرمولهای عملی داریم و اگر نتوانیم، با ابتکار این راهحلها را به اتمام برسانیم، تا خیر بیشتری را سبب خواهیم شد.»
وی دو طرف را به ارائه ایدهها و فرمولهای اجرایی دعوت کرد. [839] الیاسون در پایان جلسه پس از بیان مواضع دو طرف به این دلیل که مسیر بحثها سازنده میشود، تشکر کرد و بار دیگر بر اهمیت ادامه بحث سازنده تأکید کرد [840] .
ششمین دور مذاکرات در فضایی مشابه گذشته، در 19 آبان 1367 برگزار شد. الیاسون در آغاز این جلسات گفت:
«باید درک کنیم که نیازی به پیشرفت در کارمان وجود دارد و گرنه محتمل است که جریان صلح در خطر قرار گیرد.»
وی در ادامه، با اشاره به گفت و گوی جداگانه با وزیران خارجه ایران و عراق و بیان این که اراده ایجاد حسن همجواری و روابط صلح آمیز در دو طرف وجود دارد گفت:
«هر چند که از مذاکرات برمیآید، سوءظن متقابل از نیات طرفین هم وجود دارد» [841] .
وزیر خارجه ایران در این جلسه پس از توضیحاتی درباره خودداری از پراکندهگویی و تشتت آفرینی در اظهار نظرها، گفت:
«عقب نشینی ارتباطی به پیشرفت مسائل مختلف ندارد و باید هر چه زودتر انجام شود» [842] .
وی تأکید کرد:
«چیزی که آتشبس را تهدید میکند، عقب نشینی نکردن است» [843] .
الیاسون در پایان این دور از مذاکرات، با ابراز خرسندی از مطالبی که بیان
[ صفحه 243]
شد، گفت:
«ما به جهتی میرویم که آمادگی برای ایجاد کمسیون مشترک نظامی بیشتر شده است.»
وی سپس پیشنهاد کرد که روز بعد، مجددا جلسه مذاکرات با حضور وزیران خارجه دو کشور برگزار شود. [844] .
الیاسون در ابتدای هفتمین دور از مذاکرات که در 20 آبان 1367 برگزار شد، گفت:
«به پایان دو هفته مذاکره در ژنو میرسیم و قدمهای مثبتی در خصوص کمیته بین المللی صلیب سرخ و حل مسئله اسرا و شروع کار گروه نظامی برداشته شد.... به هر حال آنچه گفته شد، گامهای کوچکی است که در راه پیشرفت برداشته شده است» [845] .
وی سپس پیام دبیرکل را قرائت کرد. در این پیام تصریح شده بود:
«اگر قرار است که پیشرفت قابل توجهی در نشستهای آینده داشته باشیم، اتخاذ تصمیم سیاسی در این مورد ضروری است.»
در بخش دیگری از این پیام اظهار تأسف شده بود که دبیرکل نمیتواند در گزارش به شورای امنیت از پیشرفت مذاکرات صحبت کند [846] .
بدین ترتیب، مذاکرات در ژنو به پایان رسید و دبیرکل نیز در گزارش خود به شورای امنیت، ضمن مختصر خواندن پیشرفت در گفت و گوها، تأکید کرد، در تفسیر از آتشبس، زمان خروج نیروها و لایروبی اروندرود[شط العرب]اختلافاتی وجود دارد. [847] ادامه مجادلات در مذاکرات موجب یأس و سرخوردگی دبیرکل سازمان ملل و شورای امنیت شد، به گونهای که گمان میرفت، دبیرکل و شورای امنیت، موضوع مذاکرات را رها کنند [848] و این به زیان ایران و برابر خواسته و خط مشی عراق بود.
[ صفحه 244]
مذاکرات مجدد در نیویورک
در پی اقداماتی که پس از پایان مذاکرات ژنو تا دور جدید مذاکرات انجام گرفت و نیز سفر نماینده ویژه دبیرکل به بغداد و ارسال نامههای وزیران خارجه ایران و عراق به دبیرکل، مجددا در 28 بهمن 1367 ملاقات سه جانبهای در نیویورک با حضور دبیرکل انجام گرفت. در این جلسه، دبیرکل با توجه به دیدگاههای دو طرف گفت:
«دو طرف نیاز دارند که از مذاکرات صلح، محترمانه و سربلند و سرافراز بیرون آیند و برای این که به یک صلح پایدار و بلند مدت برسیم، باید در این جریان پیروز و یا بازندهای وجود نداشته باشد» [849] .
پس از سخنان دبیرکل طارق عزیز ضمن اعلام موافقت با اظهارات دبیرکل گفت:
«دیدارهای گذشته ما بیشتر شبیه به مجادله و جنگ تبلیغی بود و به مذاکره شباهت نداشت» [850] .
آقای ولایتی هم در ابتدای اظهارات خود تصریح کرد:
«در سه نوبت مذاکرات گذشته، ما به هیچ نتیجه مطلوب و ملموس نرسیدهایم.»
وی خطاب به دبیرکل افزود:
«بنا به دعوت شما به نیویورک آمدیم، به رغم این که هیچ قرینهای جدی از تغییر اوضاع نداریم» [851] .
پس از اظهارات وزیران خارجه دو کشور، اجلاس نیویورک به پایان رسید و مقرر شد ادامه مذاکرات بار دیگر در ژنو انجام شود. در فروردین 1368 دبیرکل با انتشار بیانیهای ضمن اشاره به مذاکرات کارشناسی اعلام کرد که دو طرف توافق کردهاند، دور جدیدی از مذاکرات مستقیم در سطح وزیران زیر نظر دبیرکل از 20 آوریل 1989 (31 فروردین 1368) در ژنو برگزار شود [852] .
[ صفحه 245]
قبل از برگزاری نخستین دور مذاکرات جدید در ژنو، الیاسون در ملاقات با وزیر خارجه ایران گفت:
«ما مشکلی اساسی و جدی با عراق نداریم» [853] .
مذاکرات جدید در ژنو
در نخستین دور مذاکرات که در 31 فروردین 1368 در ژنو برگزار شد، پس از سخنان دبیرکل، طارق عزیز گفت که از آغاز مذاکرات هشت ماه میگذرد، ولی نتیجهای به دست نیامده است. و سپس ایران را به برخورد غیر منطقی متهم کرد. آقای ولایتی نیز در پاسخ به این اظهارات و تمایل ایران به صلح سؤال کرد:
«چگونه میشود که از حسن همجواری و آینده خوب و سازنده روابط صحبت کرد در حالی که خاک این کشور توسط دیگری اشغال شده است؟»
وی همچنین گفت:
«پس از برقراری آتشبس هیچ پیشرفت جدی در مسیر اجرای قطعنامه حاصل نشده است و این مغایر با هدف ما است» [854] .
طارق عزیز در ادامه اظهارات خود همانند وزیر خارجه ایران تصریح کرد:
«هر دو طرف به این نتیجه رسیدهایم که پیشرفت نداشته و به نتایج ملموسی دست نیافتهایم.»
دبیرکل در پایان، در واکنش به اظهارات وزیران خارجه دو کشور گفت:
«این موجب نگرانی و ناراحتی من است» [855] .
در دومین مذاکرات که روز دوم اردیبهشت 1368 برگزار شد، دبیرکل با صراحت اعلام کرد:
«این حرکت نامطلوبی است که ما پس از یک سال به چیزی جز همان آتشبس و استقرار نیروهای ناظر صلح سازمان ملل نرسیم.... عدم اجرای
[ صفحه 246]
قطعنامه بدون آثار نخواهد بود» [856] .
دبیرکل سازمان ملل در پایان اظهارات خود خطاب به وزیران خارجه دو کشور درخواست کرد:
«به جای تکرار مواضع گذشته، مذاکرات را در جهت اجرای مفاد قطعنامه به پیش ببرید» [857] .
با وجود درخواست دبیرکل، نه تنها در این جلسه بلکه در سومین دور مذاکرات که یک روز بعد و در 3 اردیبهشت 1368 برگزار شد، هیچ نتیجه و پیشرفتی حاصل نشد و عملا، روند مذاکرات در حد فاصل اردیبهشت تا آبان سال 1368 بیش از شش ماه متوقف ماند [858] .
در هر صورت این مرحله از مذاکرات با وجود صرف وقت، نتیجه مشخصی دربر نداشت و همین امر، منجر به یأس و سرخوردگی دبیرکل و اعتراف تلویحی وی به شکست مذاکرات شد. وی پس از شنیدن سخنان وزرای ایران و عراق گفت:
«غلبه بر مشکلات و موانع موجود، جز با عزم جزم از سوی دو طرف میسر نخواهد شد» [859] .
در این حال، در صحنه بین المللی از یک سو، «صلح طلبی ایران» و در مقابل، کارشکنیهای عراق در روند صلح آشکار شد. همچنین سازمان ملل و شورای امنیت نشان دادند، تمایلی به اجرای قطعنامه در شرایط خاص حاکم بر آتشبس نداشتند [860] و اگر هم میداشتند، ابزار لازم را برای اعمال فشار بر عراق و اجرای قطعنامه 598 در اختیار نداشتند. بدین ترتیب، در این مرحله از مذاکرات، ایران مانند دوران جنگ، تنها و غریب در صحنه مذاکرات برای احقاق حق خود به تلاش پرداخت و با هوشیاری و مقاومت، امید گرفتن امتیاز را از دشمن سلب کرد و به استعمارگران اجازه سوء استفاده از وضع نه جنگ و نه صلح را نداد [861] .
[ صفحه 247]
تلاش عراق برای به دست گرفتن ابتکار عمل
تلاش تهدید آمیز
با وجود توقف در روند مذاکرات وزیران خارجه ایران و عراق، تحرکات سیاسی دیگری انجام شد. از جمله میتوان به سفیر الیاسون، نماینده دبیرکل سازمان ملل در آبان 1368 به تهران و بغداد اشاره کرد. وی ملاقاتهای متعددی را در سطوح مختلف انجام داد. پس از آن دبیرکل گزارش نتایج این سفر را در 17 آذر 1368 در جلسهای خصوصی به اطلاع اعضای شورای امنیت رساند. [862] به موازات بنبست در مذاکرات، دو جریان دیگر در حال شکل گیری بود که به تدریج تأثیر و نتایج این جریانها بر روند مذاکرات ایران و عراق مناسبات و عراق با برخی از کشورهای منطقه، امریکا و اسرائیل آشکار شد. جریان اول، تهدیدات عراق علیه ایران و جریان دوم، افزایش تنش میان عراق و برخی کشورها بود. طه یاسین رمضان، معاون اول نخست وزیر عراق در 13 آذر 1368 طی مصاحبهای اختصاصی با مجله «التضامن» گفت:
«همه شهروندان عراق میدانند که شط العرب[اروندرود]در طول تاریخ به عراق تعلق داشته و بایستی دیر یا زود به این کشور بازگردانده شود.... عراق هنوز از جانب ایران تهدید میشود و ما هنوز در وضعیت نه صلح و نه جنگ به سر میبریم.»
رمضان سپس تهدید کرد:
«اگر ایران شرایط جدیدی فراهم آورد، این امر ادامه شرایط جنگی سابق نیست، بلکه جنگ تازهای با شیوه و تاکتیک جدید خواهد بود.»
وی در توضیح جنگ تازه گفت:
«مقصودم این است، از نظر شیوه رزمی و حجم خسارات احتمالا جنگی تازه خواهد بود، زیرا ما دیگر جنگ هشت ساله به ملتمان تحمیل نخواهیم کرد» [863] .
[ صفحه 248]
پس از رحلت امام خمینی رحمت الله علیه در خرداد 1368 عراقیها - با توجه به تبلیغات رسانههای خارجی - با این فرض که کشمکش تازهای در عرصه قدرت سیاسی روی خواهد داد، تحولات داخل ایران را با دقت زیر نظر داشتند. رمضان در همین مصاحبه گفت:
«هنوز مراکز تصمیم گیری در ایران مشخص نشده و احتمال بروز تحولات تازهای وجود دارد» [864] .
این اظهارات به خوبی نشان میدهد که عراقیها پس از رحلت امام و با این تصور که روند بیثباتی سیاسی در ایران آغاز شده است، نخست از انجام مذاکرات سه جانبه خودداری کردند و با اعلام مواضع جدید، دست به تهدیدات ایران زدند. آزمایش موشک 48 تنی سه مرحلهای عراق و پرتاب آن به فضا در آذر 1368 در واقع نشان دادن قدرتمندی عراق و پشتوانه اظهارات جدید مقامهای این کشور بود. طارق عزیز، وزیر خارجه عراق پس از آزمایش موفقیت آمیز این موشک، در سخنانی گفت:
«کشورش قادر است هر نقطهای در جهان را مورد حمله قرار دهد.... عراق همچنان مورد تهدید ایران است، لذا باید قدرت دفاعی خود را افزایش دهد تا طرف مقابل را از هر گونه اقدامی بازدارد» [865] .
طارق عزیز در مورد دلیل کاربرد موشک جدید نیز گفت:
«اگر هر کشوری در منطقه یا خارج از منطقه به عراق حمله کند، این کشور حق دارد که در مقابل متجاوز از خود دفاع کند» [866] .
افزایش قدرت موشکی و تهدید عراق مبنی بر مقابله با هر کشوری در منطقه یا خارج از منطقه، حاوی مفاهیم بسیار گستردهای بود که جریان جدیدی را در رسانههای غربی بر علیه عراق شکل داد و به تدریج زمینههای افزایش تنش در روابط عراق با امریکا و اسرائیل و برخی از کشورهای منطقه از جمله عربستان و کویت را فراهم ساخت و سرانجام، با اقدام عراق در اشغال
[ صفحه 249]
کویت، بحران گستردهای منطقه را فراگرفت.
عراقیها با درکی که نسبت به اوضاع داخلی ایران پس از رحلت امام و منطقه داشتند، از این پس ادامه شرایط نه جنگ و نه صلح را به زیان خود ارزیابی میکردند، لذا در مرحله نخست، تلاش کردند، با تهدید ایران، این کشور را به نادیده انگاشتن قرارداد 1975 الجزایر و پذیرش صلح تحمیلی وادار کنند، لیکن مقاومت ایران منجر به ارائه طرح پیشنهادی [867] صدام در 15 دی 1368 شد. صدام به مناسبت شصت و نهمین سالگرد تأسیس ارتش عراق، طرح صلح خود را مطرح کرد که شامل موارد زیر بود:
1- مبادله کلیه اسرای مجروح و معلول و نیز کلیه اسرایی که تا سال 1982 میلادی اسیر شدهاند.
2- ملاقات مقامهای ایرانی و عراقی در تهران و بغداد به منظور حل اختلافات و درک بهتر دیدگاههای طرفین در زمینه اجرای قطعنامه 598.
3- گشودن مرزهای دو کشور و افتتاح دفاتر هواپیمایی ایران و عراق در بغداد و تهران و فراهم آوردن تمهیدات لازم برای مشتاقان زیارت اماکن متبرکه در دو کشور [868] .
محتوای این پیشنهاد گر چه بیانگر خط مشی عراق مبنی بر حذف سازمان ملل و دبیرکل از روند مذاکرات یا تأکید بر مذاکرات مستقیم میان دو کشور بود و در گذشته صدام چند بار از طریق نمایندگیهای عراق در آلمان و سوئیس و جاهای دیگر پیام خود را برای مقامهای ایرانی ارسال کرده بود [869] .
اما محتوای این پیامها با توجه به اقدامات بعدی عراق، و همچنین محتوای نامه صدام به رئیس جمهور ایران نشان دهندهی تلاش عراق برای به دست
[ صفحه 250]
گرفتن ابتکار عمل و پایان دادن به شرایط نه جنگ و نه صلح بود.
جمهوری اسلامی ایران به دلیل بیاعتمادی نسبت به فعالیتهای عراق و نگرانی از تهدیدات این کشور علیه خود، ضمن نادیده گرفتن پیشنهاد جدید عراق، در جبهههای جنگ نیز آمادگی نظامی خود را آشکار ساخت. در این خصوص، مقام معظم رهبری، آیت الله خامنهای، با توجه به نامه آقای ولایتی که در آن نگرانی خود را از اقدام نظامی عراق ابراز کرده بود، نیز ضمن دستور اعزام تیم بازرسی از ستاد کل نیروهای مسلح، به خطوط مقدم و بررسی وضعیت منطقه، به نیروهای سپاه و ارتش ابلاغ فرمودند که از آمادگی و هوشیاری لازم برخوردار شوند.
بنبست حاکم بر مذاکرات در یک نگاه کلی، متأثر از عوامل گوناگونی بود، از یک سو عراق در نظر داشت، آنچه را که در جبهههای جنگ و متکی بر توان نظامی در ماههای پایانی جنگ به دست نیاورده بود در پشت میز مذاکره کسب کند و در سوی دیگر میز مذاکره، جمهوری اسلامی ایران علیرغم دست نیافتن به پیروزی قطعی نظامی، به دلیل هشت سال مقاومت جنگ در برابر توسعه طلبی و اقدامات تجاوزکارانه عراق و تأکید بر تحقق خواستههای بر حق خود، نمیتوانست، شرایط عراق را بپذیرد. همچنین، ایران، با تعیین اولویتهای جدید و با تأکید بر بازسازی و توسعه اقتصادی، روند تازهای را پس از جنگ، در پیش گرفته بود. علاوه بر آن دورنمای روشنی برای تحمیل اراده سیاسی و خواستههای ایران بر عراق با تأکید بر راههای غیر دیپلماتیک وجود نداشت، زیرا ایران از نظر نظامی در موقعیتی قرار نداشت که به اهداف خود با ابتکار عمل نظامی دست یابد. در همین حال امریکا، غرب و سازمان ملل نیز فاقد انگیزه، اراده و ابزار لازم برای اعمال فشار بر عراق بودند. در نتیجه به نظر میرسید، ادامه وضعیت «نه جنگ نه صلح» با توجه به دورنمای مبهم روند صلح و به دلیل خطرات موجود، موجب نگرانی کشورهای منطقه و تا اندازهای
[ صفحه 251]
ایران و عراق شده بود. ریشه این مسئله - صرفنظر از هر گونه ملاحظاتی - اساسا به این موضوع بازمیگشت که ایران و عراق هیچ یک به شکلی تعیین کننده، در جنگ پیروز نشده بودند، بنابراین، قادر نبودند راهحل موردنظر خود را بر دیگری تحمیل کنند. در عین حال، هیچ یک از دو طرف در موقعیتی قرار نداشت که بتواند شکست را بپذیرد [870] .
تلاش صلحجویانه
در حالی که مذاکرات و روش صلحجویانه به صورتی اجتناب ناپذیر بر دو طرف تحمیل شده بود و عملا امکان گشایش بنبست و پیش رفت در مذاکرات بسیار ضعیف به نظر میرسید، سه راه کار کلی برای پشت سر نهادن این وضعیت وجود داشت:
1- اعمال فشار بین المللی بر عراق به منظور ایجاد تمکین در آن کشور برای پذیرش راهحل مسالمت آمیز زیر نظر سازمان ملل و دبیرکل، برخی از تحلیل گران معتقد بودند که بدون وارد آوردن فشار از خارج، چشماندازی برای تحرک وجود ندارد؛ همان گونه که بدون فشار، امکان برقراری آتشبس وجود نداشت. [871] این روش، به دلیل نبود ابزار و تمایل همراه با وحدت اراده در اعضای شورای امنیت، نمیتوانست نتیجه مطلوبی داشته باشد، چرا که در این برهه زمانی روسها از موضع عراق حمایت کرده و خواستار مذاکره مستقیم میان دو طرف درگیر و یا میانجیگری مسکو بودند.
2- آغاز مجدد درگیری نظامی به وسیله یکی از دو طرف علیه دیگری با هدف کسب برتری و تحمیل خواستههای خود بر طرف مقابل؛ بر پایه نظر برخی منابع، احتمال داشت عراق با توجه به پیشرفتهایش در تهیه و ساخت تسلیحات شیمیایی، میکروبی و موشکی، از آنها استفاده کند. چنان که، برخی از مقامهای رسمی عراق صریحا به این مسئله اشاره کرده بودند. به نظر
[ صفحه 252]
میرسید، ظرفیت لازم برای شروع جنگی دیگر در منطقه، تا اندازهای در داخل ایران و احتمالا در داخل عراق وجود نداشت. با این حال وضعیت به گونهای بود که معاون وزارت خارجه امریکا در کمیسیون روابط خارجی مجلس نمایندگان آن کشور گفت:
«طرفین از آتشبس راضی نیستند و هر دو طرف تهدید به از سرگیری فعالیت نظامی کردهاند. هیچ حرکتی در جهت اجرای قطعنامه 598 وجود نداشته و هیچ حادثه خاصی وجود ندارد که ما را متقاعد کند که احتمال آغاز جنگ از شش ماه بیشتر است» [872] .
3- تلاش دیپلماتیک دو طرف درگیر جهت به دست گرفتن ابتکار عمل برای خروج مذاکرات از بنبست؛ این راهکار که میتوانست در روند مذاکرات گشایشی به وجود آورد، به وسیله عراق - نظر به اهداف و شرایطی که داشت - با ارسال نامه برای رئیس جمهور ایران آغاز شد و سرانجام، به پذیرش مجدد قرارداد 1975 الجزایر به وسیله عراق و عقب نشینی نیروهای این کشور از خاک ایران و آزادی دو جانبه اسرا منجر شد.
زمینههای تلاش صلح جویانه
شرایط و عواملی که به ابتکار عمل عراق در انتخاب روش صلح جویانه منجر گردید زمینههای متفاوتی داشت که به تدریج نشانههای آن آشکار شد. اما به طور مشخص، میتوان گفت، موافقت جمهوری اسلامی با قطعنامه 598، رحلت امام خمینی در 14 خرداد 1368، تعیین اولویتهای سیاست خارجی و داخلی ایران با تأکید بر توسعه اقتصادی و ابراز تمایل ایران به تنش زدایی و بهبود مناسبات با همسایگان [873] و در مقابل ادامه سیاست توسعه طلبانه عراق
[ صفحه 253]
در منطقه و اعمال تهدید و ارعاب علیه همسایگان و قدرت نمایی با آزمایش پرتاب موشک 48 تنی سه مرحلهای به فضا، زمینه آغاز رویکرد جدید منطقهای امریکا و غرب را فراهم ساخت. بر اساس این رویکرد جدید، به نظر میرسید، از این پس مأموریت صدام برای مقابله با انقلاب اسلامی به پایان رسیده است. روزنامه جمهوری اسلامی به نقل از یک هفتهنامه چاپ لندن در این باره نوشت:
«بغداد دیگر نمیتواند ادعا کند که در حال ایفای نقش مهمی در جلوگیری از انقلاب ایران است. بلکه تاکنون تنها خود را درگیر مداخله در مناقشه اعراب و اسرائیل کرده است. جنگ علیه ایران از یک جنبه، مأموریتی برای نشان دادن برتری استراتژیک عراق بود و صدام مأموریت داشت، جلوی انقلاب ایران را بگیرد و از گسترش بنیادگرایی اسلامی به سراسر منطقه جلوگیری کند» [874] .
بعدها، پس از اشغال کویت، صدام نیز در مصاحبه با شبکه تلویزیونی فرانسه، به مأموریت عراق در جهت منافع غرب اشاره کرد و گفت:
«عراق برای منافع غرب با ایران جنگید و اگر کشورش موفق نمیشد جلوی پیشروی نیروهای ایرانی را بگیرد، وضعیت کنونی غرب نامعلوم بود» [875] .
در همین راستا، به تدریج موج جدیدی در رسانههای خارجی با ابراز نگرانی نسبت به افزایش توان نظامی عراق و ضرورت مهار آن، مطرح شد. به طور طبیعی این مسئله از نظر مسئولان و تصمیم گیرندگان عراق پوشیده نبود و میتوان بخشی از ریشههای ابتکار عمل عراق برای صلح با ایران را در همین نگرش جست و جو کرد.
قدرت نظامی عراق با پرتاب احتمالا موفقیت آمیز نخستین موشک ماهوارهای دوربرد به فضا و پرتاب دو فروند موشک زمین به زمین دیگر با برد دو هزار کیلومتر خطری برای تمام منطقه مدیترانه و اروپای غربی - حداقل در بخش جنوبی آن - ارزیابی میشد. [876] روزنامه اشپیگل، چاپ آلمان طی
[ صفحه 254]
مقالهای در این باره نوشت:
«دهه جدید، عصر رسیدن عراق به تکنولوژی مدرن میباشد و برای اولین بار، خطر در تیررس قرار گرفتن قاهره، آتن، استامبول و تمام نقاط ایران و اسرائیل و منطقه خاورمیانه توسط عراق وجود دارد» [877] .
احتمال دستیابی عراق به بمب اتمی با کمک چین و برخی کشورهای دیگر و همچنین، گسترش تسلیحات شیمیایی، این کشور را قادر میساخت با استفاده از موشک کندور 2، با برد 2000 کیلومتر حتی بتواند، به عنوان یک قدرت نظامی برتر در منطقه، خودنمایی کند و با بهره برداری از این قدرت، بر فشار خود به کشورهای منطقه بیفزاید. [878] بر مبنای این تحلیلها برخی کارشناسان توصیه میکردند، باید کاری کرد که محاسبات بغداد به هم خورده و عراقیها پی ببرند که تلاشهای دسترسی به سلاحهای هستهای مقرون به صرفه نخواهد بود [879] .
در این راستا، امریکاییها در ادامه فشار تبلیغاتی و روانی علیه عراق، پرداخت وام یک میلیارد دلاری به این کشور را لغو کردند [880] و انگلیسیها نیز پس از اجلاس کمیسیون مشترک اقتصادی انگلیس و عراق در لندن، اعتبار صادراتی عراق طی سال 1990 میلادی را بیش از 30 درصد کاهش دادند [881] .
افزایش تنش در روابط عراق و امریکا و همچنین تهدیدهای عراق و اسرائیل علیه یکدیگر در این مرحله قابل ملاحظه بود. صدام طی سخنانی، از حضور امریکا در منطقه با توجه به برقراری آتشبس، انتقاد کرد و تکرار این مطلب از سوی امریکاییها که «قصد دارند در منطقه بمانند» را سؤال برانگیز دانست. [882] روزنامه القادسیه، ارگان ارتش عراق نیز سیاست امریکا در جهان عرب را با توطئه چینی و تهدیدات دانست و شعار «یانکی به خانهات برگرد» را به عنوان شعار مردم جهان مورد استقبال قرار داد. [883] صدام در این مرحله به
[ صفحه 255]
صورت تلویحی از موضع برخی کشورهای میانهرو عرب مانند کشورهای ثروتمند خلیجفارس و طرفدار امریکا انتقاد کرد. [884] صدام در گفت و گو با مبارک، رئیس جمهور مصر در مورد مواضع اخیر خود گفت:
«عراق در برخورد با قدرتهای بزرگ جهانی به شیوه «سر زیر خاک بردن همچون شترمرغ» اعتقاد ندارد و پس از پیروزی در جنگ با ایران، روش عقب نشینی در صحنه سیاست جهانی را نمیپذیرد» [885] .
در پی نگرانی عراق از اقدام ناگهانی اسرائیل علیه این کشور - همانند حمله اسرائیل به دو مرکز اتمی عراق در سال 1981 میلادی، پس از تجاوزش به ایران - اسرائیل را به مقابله به مثل تهدید کرد. صدام در دیدار با پنج سناتور امریکایی از جمله؛ «رابرت دال» رئیس اقلیت جمهوری خواه سنا که در موصل انجام گرفت، تصریح کرد:
«من دستور خودم را برای فرماندهان نیروی هوایی و فرماندهان موشکی عراق در مورد این که به محض اطلاع از حمله اسرائیل با بمب اتمی، به کمک سلاح شیمیایی دوگانه پاسخ دهند را صادر کردهام.... احتمال دارد، روزی به هنگام گردهمایی فرماندهان نظامی، اسرائیل یک بمب اتمی به بغداد شلیک کند، از این رو، به فرماندهان برای پاسخ گویی به چنین حملهای دستور واضح صادر کردهام» [886] .
در این حال، ولیعهد بحرین در مصاحبه با مجله «السیاسه» در تداوم مواضع عراق گفت:
«اگر اسرائیل اشتباه کند و به عراق حمله کند، پاسخ عراق سخت خواهد بود» [887] .
واکنش عمومی اعراب نیز نسبت به هشدارهای صدام مثبت و قابل ملاحظه بود، حتی حافظ اسد از مواضع بغداد پشتیبانی کرد. در حالی که عراقیها نگران حمله ناگهانی اسرائیل بودند و نسبت به آن هشدار میدادند،
[ صفحه 256]
وزیر دفاع اسرائیل (موشه آرنز) گفت:
«عراق ممکن است بدون تحریک قبلی به اسرائیل حمله کند. ما بیانیههای عراق را خصمانه تلقی میکنیم» [888] .
آغاز صلحجویی با فرستادن نامه برای رهبران ایران
نخستین نامه رئیس جمهور عراق
در حالی که فضای بین المللی به شدت علیه عراق شکل میگرفت و تهدیدهای متقابل عراق و اسرائیل علیه یکدیگر احتمال وقوع درگیری مجدد در منطقه را افزایش داده بود، در 5 اردیبهشت 1369 نامه سربستهای از رئیس جمهور عراق و آقای یاسر عرفات برای مقام معظم رهبری و رئیس جمهور ایران ارسال شد. به منظور بررسی مضامین نامه و همچنین تهیه جواب و برخورد مناسب با این موضوع، در 8 اردیبهشت 1369 جلسهای در محضر مقام معظم رهبری و با شرکت اعضای شورای عالی امنیت و مشاوران سیاسی رهبری و رئیس جمهور تشکیل شد. [889] در این نشست، با توجه به شرایط حاکم بر منطقه، احتمالات زیادی در مورد انگیزه و علت اصلی اقدام عراق مطرح شد. در حالی که وضعیت عراق از نظر اقتصادی، مشکلات سیاسیاش با همسایگان و طلب کاران به ویژه امریکا و فرانسه، توجهات را به خود معطوف کرده بود، کمتر احتمال داده میشد که جنگی بین عراق و حامیان دیروز و آن روزش به وجود آید [890] .
صدام در نخستین نامه خود ضمن اشاره به ابتکار پنجم ژانویه 1990 میلادی، تصریح میکند:
«تاکنون متقابلا به صلح مورد علاقه دو کشورمان راه نیافتهایم تا با هم از بلایای جنگ و امکان شعلهور شدن مجدد آن فاصله بگیریم» [891] .
وی میافزاید:
[ صفحه 257]
«بدیهی است که امر خیر و آنچه میتواند پایه و اساسی برای آمال و آرزوها باشد، ممکن است در هالهای از حدس و گمانها و تفسیرهای شک برانگیز قرار گیرد.» [892] .
در این نامه، ضمن اشاره به احتمال شعلهور شدن مجدد جنگ امکان حدس و گمانها و تفسیرهای شک برانگیز نسبت به اقدام غیرقابل پیش بینی عراق ابراز شده است. صدام در ادامه نامه خود، به اخبار مربوط به تهدیدهای صهیونیسم و برخی ابرقدرتها اشاره کرده و احتمال «از سرگیری ستیز مسلحانه و خونین، بین ایران از یک طرف و امت عربی از طرف دیگر» را مورد بررسی قرار میدهد. همچنین، وی در این نامه پیشنهاد ملاقات مستقیم در مکه مکرمه یا هر مکان دیگری را مطرح و اظهار امیدواری میکند:
«بدین ترتیب، خونهایی را که چه بسا بار دیگر به هر علت بر زمین ریخته شود، محفوظ بداریم، زیرا از جمله احتمالات مترتب بر وضع موجود این که عوامل دستاندرکار وقوع فتنه میان ایران و عراق در گذشته، بار دیگر برای شروع مجدد جنگ به نحوی که صلح را از دو کشورمان دور سازد، تلاش کنند» [893] .
در نخستین نامه رئیس جمهوری عراق، کلیه کلمات و عبارات، ابهام برانگیز و نگران کننده بودند و حتی از این عبارات نوعی تهدید قابل استنباط بود؛ با این حال، در یک نگاه کلی و با توجه به فضای تنشزا در منطقه، نفس اقدام عراق مثبت ارزیابی میشد. طارق عزیز، وزیر خارجه وقت عراق در سخنانی، با تأیید ارسال نامه صدام به ایران گفت:
«این نامه، نامه صلح بوده است» [894] .
رادیو لندن طی تفسیری در این باره گفت:
«دوران ما و عمل غرب با عراق به پایان رسیده است و همه این واقعیات برای تغییر و تفسیر علل اقدام سازش کارانه اخیر صدام جهت حل اختلافات با ایران کمک میکنند» [895] .
[ صفحه 258]
نگرانی برخی از محافل نسبت به ماهیت اقدام اخیر عراق و پیآمدهای احتمالی آن، منجر به ایجاد ابهام نسبت به ابتکار عمل جدید عراق شد.
رادیو اسرائیل طی تفسیری، هدف عراق از این اقدام را حذف سازمان ملل از دور مذاکرات دانست. [896] رادیو مسکو نیز در تفسیری گفت:
«علائم سازش احتمالی روز به روز آشکار میشود» [897] .
روزنامه الدستور نیز نوشت:
«این ابتکار، به خودی خود مسئله مهمی است و برای اولین بار برای شکستن بنبست مذاکرات، دو طرف به مبادله مستقیم نظریات خود پرداختهاند. این اقدام نشانه خرسندی رهبری عراق است، زیرا این کار به عراق فرصت میدهد، در صورت هر گونه مقابله احتمالی با اسرائیل از جانب ایران آسوده خاطر باشد» [898] .
پاسخ رئیس جمهور ایران به نامه رئیس جمهور عراق
با توجه به اقدامات اخلال گرانه عراق در مذاکرات صلح وجود ابهاماتی در خصوص انگیزه صدام حسین از ارسال نامه به رئیس جمهور ایران و همچنین، محتوای این نامه، سرانجام پس از بحث و بررسیهای انجام شده، به وسیله رهبران جمهوری اسلامی آقای هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهور وقت ایران در پاسخ به نامه صدام مینویسد:
«به راستی اگر مطالبی که در این پیام آمده[است]هشت سال پیش مورد توجه واقع میشد و ارسال پیام جای اعزام سرباز را میگرفت، امروز دو کشور ایران و عراق و شاید همه امت اسلامی با این همه خسارات و ضایعات مواجه نبود» [899] .
در ادامه نامه نوشته شده است:
«در همان آغاز انقلاب اسلامی جنگی ناخواسته و ویرانگر بر ما تحمیل شد و بخش بزرگی از سرزمینها در مرزهای غربی کشور اشغال گردید» [900] .
[ صفحه 259]
با توجه به برداشتی که نسبت به ماهیت تهدید آمیز نامه صدام وجود داشت در نامه آقای هاشمی تصریح شده است:
«ادامه وضع نه صلح نه جنگ و یا تجدید جنگ برای هر دو کشور و هر دو ملت عراق و ایران، ویرانی بیشتر و برای امت اسلامی، ناتوانی و برای کفر جهانی، شادمانی و فرصت کسب امتیاز به بار خواهد آورد.»
آقای هاشمی (فرمانده عالی جنگ در سالهای پایانی مقاومت هشت ساله) با اشاره به تجربه جنگ، به صدام یادآوری میکند:
«تجربه جنگ تحمیلی به دیرباوران هم فهماند که تهاجم نظامی قادر نخواهد بود که پایههای انقلاب اسلامی متکی بر اراده مردم مسلمان را متزلزل سازد» [901] .
وی در بخش دیگری از نامه خود نوشت:
«ما از هر گونه ابتکار و پیشنهادی که دو کشور را به صلح جامع برساند استقبال میکنیم و وضعیت نه جنگ و نه صلح را مطلوب نمیدانیم» [902] .
همچنین در این نامه تصریح شده است:
«ادامه اشغال بخشی از سرزمین ما میتواند حرکت ما را در راه تحصیل صلح جامع، کند و یا بیثمر کند.»
رئیس جمهور اسلامی ایران در ادامه تأکید میکند:
«قبل از تماس رؤسای جمهوری، نمایندگان بحثهای کارشناسی را انجام دهند و شیوه اقدام به گونهای باشد که خللی به اعتبار قطعنامه 598 که چارچوب مناسبی برای حل و فصل اختلافات است، وارد نشود» [903] .
همان گونه که از محتوای این نامه روشن است، پاسخ ارائه شده کاملا احتیاط آمیز بود. در این نامه ضمن استقبال از صلح، به تهدیدهای احتمالی پاسخ داده شده و تلاش شده است، حقانیت مواضع و اقدامات ایران با توجه به ماهیت رفتار تجاوزکارانه عراق پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اثبات شود.
[ صفحه 260]
نماینده خبرگزاری فرانسه واکنش اخیر ایران را که به مبادله نامه میان رؤسای جمهوری دو کشور ایران و عراق منجر شد، به منزله عقب نشینی این کشور از مواضع قبلی خود ارزیابی کرد، همچنین خبرنگار شبکه «سی.بی.اس» امریکا در آستانه شکل گیری مرحله جدیدی از مناسبات ایران و عراق این سؤال را طرح کرد که «چگونه میشود به عراق اطمینان کرد»؟ [904] .
دومین نامه رئیس جمهور عراق
در نامه دوم صدام که در 29 اردیبهشت 1369 نوشته شد، آمده است:
«برداشت ما این بود که شما با پیشنهاد ما در زمینه برگزاری «ملاقاتی در سطح سران» برای حل و فصل قاطع و نهایی مشکلات موجود بین دو کشور که علت کشمکش و یا نتیجه آن بوده[است]، موافقت دارید و ما از این امر خوشحال شدیم» [905] .
صدام در این نامه اشاره کرده است:
«روح پیام شما آن چنان که ما امیدوار بودیم نبود» [906] .
وی در مورد علت مکاتبه مستقیم به عنوان روشی مفیدتر برای ایران و عراق و همچنین، مفهوم صلح و نحوه تحقق آن مینویسد:
«صلح بین دو کشور نمیتواند بر این اساس که مقرون به باور طرف دیگر باشد، تحقق یابد و عنایت یک طرف به صلح بدون آن که به موازات آن اندیشهها، مفاهیم و روشها توسط طرف مقابل نیز مورد عنایت قرار گیرد، مفید فایده نخواهد بود» [907] .
صدام با گلایه از به کارگیری برخی عبارات از جمله «جنگ تحمیلی» و «والسلام علی من اتبع الهدی» به جای «والسلام علیکم» میافزاید:
«به کارگیری الفاظ و عبارات زمان جنگ این توهم را به وجود نمیآورد که به کار برنده آن الفاظ به قدرتی افزون بر قدرت شناخته شده آن در زمان جنگ،
[ صفحه 261]
دست یافته است؟» [908] .
در ادامه نامه درخواست شده است:
«هیچ یک از طرفین به گذشته نپردازد تا بدین وسیله به آینده لطمه نزند. [909] ....[زیرا]هر یک از طرفین نزاع برای آغاز جنگ، تاریخ خاص خود را دارد» [910] .
«در این نامه تأکید شده است: هیچ یک از دو طرف کشمکش شایسته نیست که پیش بهایی برای دیدار مستقیم غیر از تمایل جدی به تحقق صلح، بپردازد» [911] .
این درخواست، بیشتر در پاسخ به درخواست ایران مبنی بر عقب نشینی از مناطق اشغالی بود. زیرا در ادامه همین عبارات، توضیحاتی در مورد زمان عقب نشینی نیروهای عراقی در سال 1982 میلادی در مقایسه آن با شرایط عقب نشینی ایران از حلبچه آمده است.
دیدار نمایندگان دو کشور
در پی موافقت با پیشنهاد آقای هاشمی مبنی بر دیدار نمایندگان دو کشور قبل از ملاقات سران، «برزان ابراهیم التکریتی» و آقای «سیروس ناصری» به عنوان نمایندگان دو کشور، مذاکرات را آغاز کردند و در مورد تعیین مکان، از ایران درخواست شد نظر خود را به طور صریح بیان کند.
به تدریج، مندرجات نامههای سران دو کشور منجر به نوعی مجادله شد، همان گونه که در مذاکرات صلح، بین وزیران خارجه ایران و عراق چنین بحثهای بینتیجهای مطرح شده بود. در واقع، این اظهارات بخشی از دیدگاهها، حقایق و واقعیتهای گذشته را مطرح میساخت و به لحاظ تاریخی ارزشمند بود، اما به هیچ وجه به گشایش در بنبست مذاکرات و رهایی از وضعیت «نه جنگ نه صلح» کمک نمیکرد.
[ صفحه 262]
پاسخ آقای هاشمی به نامه دوم رئیس جمهور عراق
رئیس جمهور ایران در نامه دوم خود که در 28 خرداد 1369 نوشته شد، تصریح میکند:
«جواب نامه دوم را هم میدهیم ولی انتظار داریم، بعد از این وقت را با مبادله نامهها تلف نکنیم» [912] .
در این نامه در پاسخ به گلههای رئیس جمهور عراق آمده است:
«در نامه شما آداب معمول در مکاتبات رسمی و رایج رعایت نشده [913] ، ولی بهتر است که بگذاریم و بگذریم» [914] .
در ابتدای این نامه، تصریح شده است، برخلاف انتظار و درخواست صدام، حضرت آیت الله خامنهای در مذاکرات شرکت نکرده و رئیس جمهور با اختیارات کامل عمل خواهد کرد. همچنین، در این نامه به بخشی از بحثهای مطرح شده در نامه صدام در مورد عقب نشینی پاسخ داده شده و سپس در نامهای سیروس ناصری به عنوان نماینده رئیس جمهور در مذاکرات معرفی میشود. [915] در این نامه، شهر مکه به عنوان محل مذاکرات - به خاطر نقش سعودی در زمان جنگ - پذیرفته نشده و مقرر میشود، در آستانه شروع مذاکرات، محل مشخص شود. در این نامه، آقای هاشمی بر این مسئله تأکید میکند که دبیرکل در جریان مذاکرات قرار گیرد تا از ابتکارهای ایشان در راه تحکیم صلح استفاده شود [916] .
صدام در سومین نامه خود در 25 تیر ماه 1369 (16 ژوئیه 1990) درخواست اعزام نماینده به تهران را مطرح میکند که به آن پاسخ داده نمیشود. چهارمین نامه عراق نیز که آخرین نامه آن کشور پیش از تهاجم به کویت است، در 8 مرداد 1369 (30 ژوئیه 1990) نوشته شد. این نامه به لحاظ محتوایی با نامههای قبلی کاملا تفاوت داشت، صدام در این نامه، نظرات
[ صفحه 263]
خود را در 13 بند درباره دستیابی به صلح ارائه میکند. در مقدمهی این نامه آمده است:
«پس از بررسی دقیق تحول روابط و وضعیت فعلی میان عراق و ایران و خطراتی که منطقه را در بر گرفته و محیط بر آن شده[است]و... خود را در موقعیت ارائه پیشنهاد تازهای یافتیم» [917] .
در این نامه بار دیگر به نیروهای اهریمنی اشاره شده و آمده است:
«[آنها میخواهند]با استناد به این واقعیت که جنگ بین دو کشور از نظر حقوقی پایان نیافته است، دو کشور را به سوی آنچه مجددا جرقه جنگ را بزند، سوق دهند» [918] .
صدام در این نامه به جبهه خشکی (مرز زمینی) ایران و عراق به طول 1200 کیلومتر و مرز آبی در دریا به طول 800 کیلومتر اشاره میکند. [919] استفاده از عبارت 800 کیلومتر مرز دریایی که شامل سواحل کویت، عربستان، بحرین، قطر و امارات متحده عربی نیز میشود، ابهامات زیادی را به هنگام مطالعه نامه برانگیخت. شاید این عبارت، صریحترین عبارتی باشد که صدام در این نامه به کار برده است و بدین وسیله، در واقع، به اهداف خود مبنی بر تصرف کویت و گسترش مرز دریایی اشاره میکند. نظر به این که چنین احتمالی پیش از اشغال کویت داده نمیشد لذا، مقامهای ایرانی این عبارات را به منزله نوعی تهدید ارزیابی کردند، زیرا صدام در این نامه بار دیگر به احتمال از سرگیری جنگ ایران با بهانههای ساده اشاره میکند [920] .
در بند 3 این نامه به اصل توافق برای آغاز مذاکرات اشاره شده و در بند 4 بر عقب نشینی نیروهای دو کشور در مدت دو ماه پس از تصویب نهایی توافقهای همه جانبه دو طرف تأکید شده است. در بند 5 نیز آمده است، آزادی اسرا همانند عقب نشینی و هم زمان با آن (برابر بند 4) قابل اجرا میباشد. در سایر بندها نیز به موضوعاتی مانند نحوه تصمیم گیری در مورد
[ صفحه 264]
اروندرود، تضمین اجرای قطعنامه از سوی یک مرجع بین المللی، نحوه تقسیم کمکهای بین المللی برای بازسازی دو کشور و گشایش سفارتخانهها در تهران و بغداد اشاره شده است. در آخرین بخش این نامه آمده است:
«پیشنهاد فوق فراگیر بوده و اجزای آن به هم پیوسته و غیر قابل تفکیک است و رسیدن به آن با استمداد از تجربه و نیز گفت و گوهای نمایندگان ما در ژنو، آقایان ناصری و برزان، ممکن گشته است» [921] .
به موازات تبادل نامه میان رؤسای جمهوری ایران و عراق و مذاکرات نمایندگان دو کشور در ژنو، کمکم نشانههایی مبنی بر حل تدریجی اختلافات ایران و عراق آشکار شد. رادیو مسکو طی تحلیلی در این باره گفت:
«در حال حاضر پایه و اساس خوبی برای رفع نهایی حالت جنگ میان دو کشور فراهم شده است و مسکو در حال حاضر از کوششهای خود برای حل و فصل مسائل مورد اختلاف میان ایران و عراق دست بر نمیدارد» [922] .
رادیو مسکو در تحلیل دیگری در مورد فرآیند این مذاکرات گفت:
«بازی دیپلماتیک میان ایران و عراق ممکن است برای آینده مناسبات ایران و عراق اهمیت قاطعی داشته باشد» [923] .
روزنامه القادسیه چاپ عراق نیز نوشت:
«عراق مشتاق است که از راه گفت و گو به حالت نه جنگ و نه صلح با ایران پایان دهد، قرارداد صلح را امضا کند و موجبات تقویت مناسبات آینده با ایران را بر شالوده احترام متقابل و علاقه بر امنیت و صلح منطقهای فراهم آورد» [924] .
با ادامه گفت و گوی نمایندگان ایران و عراق در ژنو، بخش فارسی رادیو امریکا گفت:
«برای نخستین بار از زمان انقلاب اسلامی تاکنون، نمایندگان ایران و عراق بدون حضور نمایندگان سازمان ملل متحد، یکدیگر را ملاقات میکنند.»
رادیو امریکا در ادامه گفتار خود به نقل از دیپلماتها، ملاقات نمایندگان
[ صفحه 265]
دو کشور را قدمی مثبت و مهم در راه رسیدن به صلح خواند.
روزنامه نیویورک تایمز نیز درباره تأثیر موافقت ایران و عراق در تحولات منطقه نوشت:
«این میتواند توازن منطقه را برهم بزند و تأثیر مهمی بر حوادث خاورمیانه و در نتیجه خصومت بین اعراب و اسرائیل بر جای بگذارد» [925] .
در این حال، اسرائیل با نگرانی از روند تحولات اخیر، تلاش میکرد، در روابط ایران و عراق خراب کاری کند و شکاف دیدگاههای میان دو کشور را عمیقتر سازد